جدول جو
جدول جو

معنی ده حاجی - جستجوی لغت در جدول جو

ده حاجی
(دِهْ)
دهی است از دهستان ریوند بخش حومه شهرستان نیشابور. واقع در 9هزارگزی جنوب نیشابور. دارای 105 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِهْ گُ)
دهی است از دهستان حومه بخش اشنویه شهرستان ارومیه. واقع در 13هزارگزی اشنویه. آب آن از دره و چشمه تأمین می شود. سکنۀ آن 261 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ عَ دُلْ کَ)
دهی است از دهستان حومه بخش ایذۀ شهرستان اهواز. واقع در 25هزارگزی شمال باختری ایذه. دارای 120 تن سکنه است. آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان زبرخان بخش قدمگاه شهرستان نیشابور. واقع در 5هزارگزی جنوب قدمگاه. دارای 141 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی از دهستان کندوان بخش ترک شهرستان میانه واقع در 9 هزارگزی شمال بخش و 23 هزارگزی شوسۀ میانه به تبریز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 348 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، نخود، بزرک، عدس. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. در دو محل نزدیک به هم به نام قره حاجیلوی بالا و پایین مشهور، سکنه قره حاجیلوی بالا 125 نفر میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان بهمئی سرحدی بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان. واقع در 41هزارگزی خاوری صیدان مرکزدهستان. دارای 500 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه تأمین می شود. ساکنین از طایفۀ بهمئی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان ززوماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 70هزارگزی جنوب باختر الیگودرز دارای 396 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَهْ پَ)
ده پنج. زر ناسره و غیرخالص که ده دینار آن پنج دینار باشد و بر این قیاس زر دهدهی یعنی زر سره و خالص. (انجمن آرا) (آنندراج). زر کم عیار بسیار غش. (غیاث). زر قلب و ناسره. (از برهان). زر و سیمی که نصف آن (یعنی از هر ده حصه پنج حصه) فلزی دیگر باشد. (یادداشت مؤلف) :
با من آن شد که در سخن سنجی
دهدهی زر دهم نه ده پنجی.
نظامی.
در ترازوی آسمان سنجی
بازجستند سیم ده پنجی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان بیوبیخ بخش کرند شهرستان شاه آباد. واقع در 14هزارگزی شمال کرند. سکنۀ آن 200 تن. آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان ریوند بخش حومه شهرستان نیشابور. واقع در 6هزارگزی جنوب باختری نیشابور. دارای 154 تن سکنه می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل. واقع در سه هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. سکنۀ آن 750 تن. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار. واقع در 73هزارگزی شمال قصرقند. سکنۀ آن 250 تن. آب آن از رودخانه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان بنوار ناظر بخش شوش شهرستان دزفول. واقع در 18هزارگزی شمال شوش دارای 600 تن سکنه است. آب آن از رود خانه دز تأمین می شود. ساکنین از طایفۀ عشایر لر هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل. واقع در 13هزارگزی شمال باختری سکوهه. سکنۀ آن 183 تن می باشد. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
مرکب از عدد چهار + صد + هزار، اربعمائه الف. عددی که از هزار برابر کردن عدد چهارصد پیدا شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان طبس بخش در میان شهرستان بیرجند که در 57 هزارگزی خاور در میان واقع شده جلگه و گرمسیر است و جمعیتی ندارد، چاه آب شیرین دارد که در فصل بهار مالدارها از آن آب استفاده میکنند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(بُ نَ)
دهی از دهستان شهریاری بخش رامهرمز که در شهرستان اهواز واقع شده است. و دارای 170 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
نام یکی از قراء هفتگانه رکن کلا از دهستان تالار پی بخش مرکزی شهرستان شاهی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان چالانچولان شهرستان بروجرد. واقع در 32هزارگزی جنوب بروجرد. دارای 313 سکنه است. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ده پنجی
تصویر ده پنجی
زر وسیمی که نصف آن با فلز دیگر مخلوط باشد زر قلب و ناسره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ده پنجی
تصویر ده پنجی
((دَ پَ))
زر و سیمی که نصف آن با فلز دیگر مخلوط باشد
فرهنگ فارسی معین
دوقلو
فرهنگ گویش مازندرانی